استوری سارا و نیکا در باره مفقود شدن سما جهانباز / 5 ماه بی خبری!
تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۹۸۸۶۰
به گزارش صدای ایران،سارا و نیکا هنوز یکسال نشده بود که وارد عرصه هنر شدند و با سریال پایتخت به شهرت رسیدند. سارا و نیکا در حال حاضر در سوئد زندگی میکنند. سارا و نیکا اولین تجربه حضور هنریشان به سریال دوباره زندگی به کارگردانی نادر مقدس در سال 1384 بر میگردد. سارا و نیکا، کودکی شان را در پایتخت پشت سر گذاشتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ابتدای تابستان امسال بود که سعید جهانباز، پدر سما جهانبار در گفتگو با رسانه ها خبر از گم شدن دخترش در معالی آباد شیراز داد.
اما با گذشت پنج ماه از این ماجرا خانواده این دختر اصفهانی گفته اند که هنوز موفق به یافتن او نشده اند و تلاش پلیس نیز به جایی ختم نشده است.
اکنون هم سارا فرقانی با انتشار یک استوری و تصویر از سما جهانباز دختر گمشده در شیراز نوشته است:
5 ماه شد که از سما خبری نیست.
منبع: صدای ایران
کلیدواژه: سارا و نیکا سما جهانباز پایتخت سارا و نیکا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۹۸۸۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افعی تهران؛ سریالی آشفته و فاقد انسجام
با سریالی آشفته روبهرو هستیم که در سبک و روند دراماتیک انسجام کافی را ندارد و به همین علت صحنههای زائد و موقعیتهای غیردراماتیک در آن زیاد است
به گزارش مشرق،علیرضا نراقی، منتقد سینما در روزنامه سازندگی نوشت :سریال «افعی تهران» تازهترین کار سامان مقدم به نویسندگی پیمان معادی و پویا مهدویزاده که مدتی است در پلتفرم فیلمنت به نمایش در میآید، در نگاه اول درامی شخصیتمحور است که مردی ۵۰ ساله به نام آرمان بیانی را در بحران شغلی، زناشویی و هویتی نمایش میدهد.
مرد میانسال ناکامی که در جامعه خود و موقعیتهای خرد زندگی مدام دچار خلل و مانع میشود و این وضعیت او را به لحاظ روانی دچار اختلال کرده است. علاوه بر روند زندگی هر روزه آرمان، ما شاهد جلسات رواندرمانی او نیز هستیم که به نوعی بناست درونیات و التهابات روانی کمتر قابل مشاهده او را آشکار کند.
آرمان یک منتقد پرخاشگر و خودمحور سینماست که سودای فیلم ساختن دارد و این آرزوی دور تبدیل به طلسمی معماگونه برای او شده است. او که قصد دارد، فیلمی درباره یک رخداد واقعی بسازد در قدمبهقدم پیشتولید کارش دچار بحران میشود. اما لایه دیگر این سریال همین ماجرای واقعی و موضوعی است که بناست شخصیت اصلی بر مبنای آن فیلم بسازد.
ماجرای یک قاتل زنجیرهای که به افعی تهران معروف شده است و ما بناست از منظر فیلمسازی و شخصیت فیلمساز، آن را تعقیب کنیم. از این منظر سریال مایهای جنایی معمایی را در دل روایت اصلی خود میپرورد اما در عین حال این مایه جذاب دراماتیک مساله اصلی سریال نیست بلکه مساله اصلی سریال، همان تعقیب و نمایاندن زندگی پرمخاطره آرمان در بستر تهران امروز است؛ شهری بیتفاوت و بیرحم و شلوغ که گرفتاری و مشغلههای روزمره آدمها، احساس همدلی و زندگی آرام را از آن زدوده است.
«افعی تهران»، سریالی است با خردهداستانهای متعدد و صحنههایی پراکنده که گاه به سختی میتوان باور کرد بر مبنای دیالوگهایی مشخص و نوشتهای دقیق پدید آمدهاند. ما اغلب با سریالی آشفته روبهرو هستیم که در سبک و روند دراماتیک انسجام کافی را ندارد و به همین علت صحنههای زائد و موقعیتهای غیردراماتیک در آن زیاد است.
با اینکه در اجرا گاه موقعیتهای طنزآلود متعدد سریال شیرین و مفرح است اما در منطق و سبک کلی کار، گاه از اندازه خارج میشوند و علیه ساختار کلی درام کار میکنند. تا اینجا تقسیمات داستانی در تدوین نهایی سریال اغلب منتهی به تقلیل و دور شدن مساله جنایات افعی تهران میشود که میتوانست سریال را جذابتر و به لحاظ دراماتیک مستحکم و منسجم کند.
از بدترین صحنههای سریال آنجایی است که آرمان در قامت مدرس یا منتقد سینما ظاهر میشود. اینجا آرمان تصویری کاریکاتوری و شعاری پیدا کرده که از بیان متین تفکرات خود عاجز است و اطلاعاتی دستمالی شده و ابتدایی را بازگو میکند، بیآنکه در موقعیت شغلی خود بگنجد و باور شود. با این وجود تصویر آرمان، تصویر آشنایی است از فیلمسازی ورشکسته که موقعیتهای خرد و روزمره اجتماعی بازدارنده آرزوهای هنری اوست.